loading...
آثار و برکات نماز
صهیب چوپانــــــــــــی بازدید : 38 جمعه 1391/12/04 نظرات (0)

شعر قاسم صرافان برای بعثت پیامبر(ص)

تاریک بود شب - شب ظلمت - اما ستاره گفت: محمد

نورش پر از صدای خدا شد وقتی دوباره گفت: محمد

 

پرسیدم از ستوده‌ی انجیل، راهب رسید و گفت: محمد

بر روی لوح چرمی آهو چشمی کشید و گفت: محمد

 

بعدش گذاشت گوشه‌ی لب‌ها خالی سیاه و گفت: محمد

بعدش نشست وسیر نظر کرد در قرص ماه و گفت: محمد 

 

آمد صدا، صدای ملَک بود در آسمان سرود: محمد

هستی به وجد آمد و گل کرد بر شاخه‌ی وجود محمد

 

غار حرا به لرزه درآمد از وسعتی که داشت محمد

حتی میان سنگ ثمر داد آن دانه‌ای که کاشت محمد

 

در مکه «لا اله» اگر بود انداخت روی خاک محمد

الله را به آیینه آورد با آن دو چشم پاک محمد

 

زیبایی بهشت و نورش، تعبیر خُلق توست محمد!

اما به نام توست در این شهر صد دین نادرست محمد!

**************

ادامه اشعار در ادامه مطلب...

 منبع:وبلاگ شعر های پیامبر

sherepayambar.blogfa.com



شعر حسن کردی برای ولادت حضرت پیامبر(ص)

تو آمدی و زمین در هوای تو افتاد

و عرش در هوس خنده های تو افتاد

برای درك تنفس در این جهان سیاه

هوای تازه ای از ابتدای تو افتاد

جهان شرك به خود آمد از بزرگی تو

به گوش كعبه و بتها صدای تو افتاد

شكست طاق بلندی كه عرش كسری بود

همین كه روی زمین رد پای تو افتاد

پس از نگاه سیاه و سفید اربابان

نژاد عشق بشر در لوای تو افتاد

زمان شكست زمانی كه آمدی احمد

تویی كه یك شبه دنیا به پای تو افتاد

تو احمدی و به نور جمال تو صلوات

به هر یك از بركات و كمال تو صلوات

به احترام محمد زمین تبسم كرد

تو آمدی و جهان دست و پای خود گم كرد

ترك نشست به چشمان آبی ساوه

همینكه چشم تو بر آسمان ترنم كرد

فروخت گوشۀ جنت به شوق خال لبت

كه آدمی به هوایت هوای گندم كرد

هنوز دختركان زنده زنده می مردند

خدا به خلق تو بر خلق خود ترحم كرد

تو آمدی، به زمین احترام بر گردد

تو رحمتی كه خدایت نصیب مردم كرد

خدا به خلق رسول گرامیِ خاتم

گذاشت سنگ تمام و سپس تبسم كرد

تو احمدی و به نور جمال تو صلوات

به هر یك از بركات و كمال تو صلوات  

تو احمدی كه خدا را به عرش فهمیدی

شبی كه غیر خودت تا خدا نمیدیدی

كنار چشم تمام فرشته های خدا

فراتر از پر جبریل عشق بالیدی

تو در ضیافت عرشی لیلةالاسری

به طاق عرش خدا عكسی از علی دیدی

صدای مرتضوی علیست آن بالا

كه از زبان خدا عاشقانه بشنیدی

تو در كنار علی و فروغ شمشیرش

بساط كفر زمان را ز خاك بر چیدی

برای خلق بهشت این بهانه كافی بود

به لحظه ای كه به زهرای خویش خندیدی

بیا و كفر مجسم ز كعبه بیرون كن

تویی كه پایه گذار جدید توحیدی

تو احمدی و به نور جمال تو صلوات

به هر یك از بركات و كمال تو صلوات

****************

شعر رضا جعفری برای میلاد حضرت محمد(ص)

باران گرفت و سقف مدائن نشست كرد

دندانه‏ هاى كنگره قصد شكست كرد

نورى به صحن معبد زردشتیان رسید

كآتشكده ز نابى آن‏ نور مست كرد

بالا بلند آمد و هر ارتفاع را

در زیر پا نهاده و پایین و پست كرد

در هر دلى نشست و به شكلى ظهور داشت

این گونه بود كآینه را خود پرست كرد

وقتى سؤال كردم از او خود اشاره‏اى

در پاسخم به پرسش روز الست كرد

حُسنش به غایت است و ظهورش قیامت است

زیباترین هر آنچه كه زیباتر است كرد

فیض مقدسى و تعجب نمى‏كنم

این چیزها كه هست، نگاه تو هست كرد

***********

شعر غلامرضا سازگار برای حضرت محمد(ص) 4

ای چشم عرشیان به زمین جای پای تو

گـردون بـه زیــر سایـه قـد رسای تو

در آن زمان که حرف زمان و مکان نبود

آغوش لامکان بـه یقیـن بـود جای تو

قرآن دهد نشان که بود روز و شب مدام

ذکـر خـدا و کـار ملایـک، ثنـای تـو

آغوش جان گشوده اجابت در آسمان

از دسـت داده صبـر، بـه شوق لقای تو

تنها نه مهر و مه، نه سماوات، نه زمین

گشتنـد انبیـا همـه خلـق از برای تو

تو بحـر بـی نهایت حقـی و هم چنان

بــی انتهاست رحمـت بـی انتهای تو

هر برگ لاله را بـه ثنایت قصیده ای

هـر بلبلـی بـه باغ، قصیده سرای تو

موسی ز هوش رفته به طور از تکلمت

ریـزد مسیـح از نـفس دلــربای تو

حبل متین عالم خلقت شود به حشر

آرند اگر به دست، نخـی از ردای تو

باشـد گل مقـدس آدم بـدان جلال

یک جرعه زآب جو، کفی از خاک پای تو

خیـل ملـک کـه خلقتش از حاصـل تـو بود

قصدش ز سجده، سجده به آب و گل تو بود

توحیــد از کــلام لطیفـت، روایتــی

قرآن خود از صحیفه حسنت، حکایتی

محشر شود بهشت و جهنم، ریاض گل

بگشایــد ار بــلال تـو چشم عنایتی

روزی که انبیا به صف حشر بگذرند

جز رایت تو بر سرشان نیست رایتی

گو نخل هـا قلم شود و برگ ها کتاب

نَبـوَد کتــاب منقبتـت را نهایتــی

جز طلعت منیر تو و عترت تو نیست

در عالــم وجــود، چـراغ هدایتی

در حشر نیست راه نجاتی برایشان

حتـی ز انبیـا نکنـی گـر حمایتی

در حشر، خلق را به شفاعت نیاز نیست

آیـد اگــر ز چشـم بـلالت کنــایتی

جان جهان به پاش بریزم، اگر کم است

خواند هـر آنکـه از تـو برایم روایتی

بیش از پیمبران ستم آمد به حضرتت

لبخندهـا زدی و نکــردی شکایتـی

در مصحف جمال تو کردیم سیرها

جـز آیه هــای نــور ندیدیم آیتی

سوگند می خورم که ندارم  نـداشتم

غیـر از ولایت تـو و آلت، ولایتـی

یک قطره زآب جوت به صد یم نمی‌دهم

یک تار مـوت را بـه دو عالم نمـی‌دهم

نـام احـد کـه نام خداوند سرمـد است

میمی بر آن اضافه شده، اسم احمد است

آدم کـه گشت توبـه او نـزد حـق قبول

از فیـض  «یا حمیدُ بحق محمـد» است

بـا دیـدن جمـال تـو خوبـان دهـر را

در دل امیـد بـاغ جنـان داشتن بد است

دست تو ظرف رحمت بی انتهای هوست

هر چه خدا به خلق ببخشد، از این ید است

مقصود باغ و لاله و حور و قصور نیست

اهـل بهشت را سـر کوی تو مقصد است

پیش از هبـوط آدم و حـوا بـه خط نور

دست خدا نـوشت: محمّد مؤیـد است

ذکـر خـدا و ذکـر ملک تـا قیام حشر

پیوسته بر شمـا صلـوات مجـدد است

بـر سـر در بهشت و جهنـم نـوشته ند

بغض تو نار و مهر تو خلد مخلد است

تفسیـر یـک حدیـث ز میم دهـان تو

بالله نیـاز مـن به هـزاران مجلـد است

گفتم بــه بــزم قـرب الهـی قدم نهم

دیدم که  نغمه صلواتت خوش آمد است

ای چهــره بــلال تــو بــاغ بـهشت من

این «میثم»، این تو آن همه افعال زشت من

*******


ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آمار سایت
  • کل مطالب : 6
  • کل نظرات : 1
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 0
  • آی پی امروز : 7
  • آی پی دیروز : 14
  • بازدید امروز : 9
  • باردید دیروز : 1
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 10
  • بازدید ماه : 10
  • بازدید سال : 30
  • بازدید کلی : 504
  • کدهای اختصاصی

    پیچک